یاد گرفتیم که بدون رابطه روی زانوی خودمان بایستیم | پایگاه خبری صبا
امروز ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۱۹:۵۳
بهار ارجمند:

یاد گرفتیم که بدون رابطه روی زانوی خودمان بایستیم

«با وجود فعالیت تمام خانواده‌ام در این حرفه، یاد گرفتیم که بدون معرفی و رابطه، روی زانوی خودمان بایستیم؛ ترجیح می‌دهم روی همین عقایدم پایبند باشم.»

بهار ارجمند فرزند مرحوم
انوشیروان ارجمند در خانواده‌ای کاملا هنری متولد و بزرگ شد. با‌علاقه و تشویق
پدرش از سن پنج‌سالگی فعالیت در تئاتر را شروع کرد و راهنمایی‌های پدرش در اجرای
آموخته‌هایش باعث شد تا زمانی‌که تنها ۱۳سال داشت به‌عنوان بهترین بازیگر در
جشنواره‌فجر انتخاب شود. از سال‌۷۸ به‌صورت جدی وارد عرصه بازیگری شد و در سریال‌های
زیادی به ایفای نقش پرداخت؛ نقش‌آفرینی او در سریال‌ «کلانتر» بازتاب خوبی را از
سوی مردم در‌پی داشت و بر محبوبیتش اضافه کرد همچنین در زمینه‌طنز اولین فعالیت
خود را در سریال «ویلای‌من» در‌کنار مهران‌ مدیری مقابل دوربین تجربه کرد. ارجمند
پس‌از فوت پدرش به‌دلیل برخی مسائل شخصی گزیده‌کار و حضورش در قاب‌رسانه کم‌رنگ شد.
به‌تازگی مهم‌ترین فعالیتش در سریال « سر‌دلبران» به تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی
بود که تصویربرداری این‌کار به پایان رسیده است. بزرگ‌ترین منتقدین او در نبود پدر
، مادر و برادرش برزو هستند. او دنیای امروز تلویزیون را فاقد برخی از جذابیت‌ها
می‌داند و نتیجه آن‌را در از‌دست‌دادن بیننده می‌بیند، به‌گفته این بازیگر با‌وجود
تحصیلات و سابقه‌ای که در عرصه سینما، تلویزیون و تئاتر دارد هنوز به‌معنای واقعی،
چهره برجسته‌ای در‌میان مخاطبان نیست و دلیل این امر را مسائل گوناگون عنوان می‌کند؛
به‌همین بهانه صحبت‌های شنیدنی این هنرمند در گفت‌وگویی که «صبا» با او ترتیب داده
است را در ادامه می‌خوانیم:

تلویزیون تبدیل به یک جعبه‌جادویی غیر‌از رسانه ملی شده است

آخرین کارهایی که در آن‌ها ایفای نقش کردید چه
بودند؟

تازه‌ترین فعالیتم، بازی در سریال « سر‌دلبران» به تهیه‌کنندگی
محمدرضا شفیعی، در یزد به پایان رسید. چند‌روز پیش هم نمایش «خاتون» را بر‌روی
صحنه تئاتر، واقع در تالار اندیشه، به‌اجرا در‌آوردیم، همچنین فیلم دیگری را هم
قرارداد بستم که به امیدخدا به محض بازگشتم از کربلا، آن را شروع می‌کنم.

برای رفتن به کربلا چه احساسی دارید؟

برای اولین‌بار به کربلا می‌روم نمی‌دانم شاید به دلیل این‌که
تجربه این سفر را نداشتم احساس غریبی دارم که قابل وصف نیست؛ این حالم درست همانند
زمانی است که به مکه مشرف شدم.

با بازی در کدام فیلم برجسته شدید؟

به‌نظرم، در هیچ فیلمی برجسته نشدم.

دلیل برجسته نشدن شما در فیلم‌ها چه بود؟

من در کارهایی بازی کردم که مطمئن بودم با پخش آن، اتفاقات
ویژه‌ای برایم رخ می‌دهد؛ به‌طور نمونه از سریال« ساعت‌شنی» نام می‌برم، متاسفانه به‌خاطر
این‌که ناظر پخش از کاراکتر من ایراد گرفت، تمام پلان‌هایم حذف شد؛ شما نام من‌را
در تیتراژ مجموعه می‌خوانید اما حتی یک‌تصویر از من در‌آن نمی‌بینید؛ همچنین برخی
از فیلم‌های سینمایی‌ام که برایشان خیلی زحمت کشیدم توقیف شد. در مجموع سریال‌های
دیگری را هم کار‌کردم اما در زمینه تصویر، آن اتفاق ویژه برایم رخ نداد.

با همه این تفاصیل بازتاب مردم را نسبت به خود
چطور دیدید؟

هر‌زمانی که تصویرم از آنتن تلویزیون پخش می‌شد، مردم به من
لطف داشتند و نسبت‌به من ابراز محبت می‌کردند؛ این شور‌و‌علاقه آن‌ها حتی در زمان
گذشته، وقتی فضای مجازی تا این‌حد همگانی و گسترده نشده بود نیز وجود داشت. از
همین‌جا از تک‌تک این عزیزان تشکر می‌کنم و امیدوارم همیشه سلامت باشند.

در‌ کدام‌یک از فیلم‌هایی که تا‌به‌حال بازی
کردید بازخوردهای مردمی نسبت به شما بیشتر بود؟

سریال‌های «کلانتر» به تهیه‌کنندگی اصغر زائری و «ویلای‌من»
به کارگردانی مهران مدیری، نسبت به بازی‌های دیگرم، از جمله کارهایی بود که بازتاب
بهتری را از سوی مردم دربرداشت.

شما در سریال «ویلای‌من» نقش آفرینی کردید، برایمان
در مورد همکاری خود با مهران مدیری بگویید؟

سریال «ویلای من» اولین تجربه من در زمینه کار طنز و همکاری‌ با مهران مدیری بود. به‌نظرم،
فیلم‌های جناب مدیری دغدغه‌های اجتماعی و وضعیت موجود در جامعه را به تصویر می‌کشد.
خداراشکر توانستم تعامل خیلی‌خوبی را با گروه این سریال داشته باشم. بازی‌ام در
این مجموعه می‌توانست بهتر از‌این باشد اما به دلیل پخش خانگی، می‌بایست هر‌چه
سریع‌تر آن‌را به پایان برسانیم.

چه‌چیزی در «‌ویلای‌من» شما را به خنده
وا می‌داشت؟

بیشتر از یادآوری خاطرات پشت‌صحنه این
سریال خنده‌ام می‌گرفت؛ در‌مجموع جزو خاطرات شیرین و دلنشین کاری‌ام محسوب می‌شود.

چرا گزیده‌کار شدید و از چه‌زمانی این تصمیم را
گرفتید؟

همیشه سعی می‌کنم از نام و شهرتی که پدرم برای رسیدن به‌آن
خیلی زحمت کشید، محافظت کنم تا مبادا لطمه‌ای به آن وارد شود؛ بعد از فوت او خیلی
در انتخاب نقش‌هایم‌گزیده‌کار شدم؛ شاید مهم‌ترین فعالیتم بعد از از‌دست‌دادن پدر،
بازی در سریال «سر‌دلبران» به تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی بود که به‌تازگی در یزد
به پایان رسید.

به‌‌نظر شما فضای حال‌حاضر تلویزیون به چه‌صورت
است؟

به‌نظرم، مدت‌ها از این موضوع می‌گذرد که تلویزیون تبدیل به
یک جعبه‌جادویی غیر‌از رسانه ملی شده است؛ یعنی اغلب بیننده‌ها به‌جای شبکه داخلی،
شبکه‌های بیگانه را نگاه می‌کنند و این اتفاق خیلی بدی است.

دلیل این‌که مخاطب شبکه‌های خارجی را بیشتر از
داخلی دوست دارد در چیست؟

علت این‌امر را می‌توان ضعف فیلمنامه‌ها، کارگردانی و
مدیریت صحیح، دانست.

تا چه‌حدی مردم را مقصر این امر می‌دانید؟

شاید خیلی از منتقدان از این‌که مخاطبان، شبکه‌های‌خارجی را
به داخلی ترجیح می‌دهند ایراد بگیرند اما نکته قابل‌توجه در این است که مردم مقصر
نیستند و علاوه بر مواردی همچون ضعف فیلمنامه، ممیزهای فراوان و …این نکته را
فراموش نکنیم که بیننده همیشه به‌دنبال جذابیت بصری است یعنی رنگ و لعاب عوامل
محیطی مثل طراحی دکور، نورپردازی و … هر‌کدام از در جذب بیننده تاثیر شگرفی می‌گذارد.
متاسفانه ما در برخی از فیلم‌هایمان فاقد چنین جذابیت‌هایی هستیم و همه این عوامل
دست‌به‌دست هم داده تا مردم از دیدن رسانه‌ملی
دور شوند و در این بین یک عرصه رقابت به وجود آید و تلویزیون ما نتواند بستر
مناسبی را برای جذب مخاطب باز کند.

چه خاطره جالبی از دنیای هنری و سال‌های فعالیت
خود دارید؟

جالب‌ترین خاطره من، مربوط به زمانی
بوده که اولین جایزه بهترین بازیگری را در کشور گرفتم؛ به یاد دارم وقتی پس از
دریافت جایزه، خواستم برگردم، از شور و هیجان، پنج پله‌ سن را ندیدم و از همان
بالا به زمین پرت شدم، هیچ‌چیز دیگری یادم نمی‌آید با پاشیده شدن آب بر‌روی صورتم،
به‌هوش آمدم و حضور داوران، آشنایان و خانواده‌ام را بالای‌سرم احساس کردم قصه
جالبی که در آن‌لحظه برایم اتفاق افتاد این بود که به‌طور کاملا غیر‌ارادی، جایزه‌ام
را (یک‌عدد سکه) در مشتم نگه داشتم؛ این موضوع سوژه‌ای برای همه گروه‌های نمایشی و
تئاتری شد و می‌گفتند: بهار از جانش گذشت ولی از سکه نگذشت (با خنده)؛ همین موجب
شد تا آن جایزه در ذهنم ماندگار شود همچنین در دفعات بعدی برای بالا رفتن از پله
خیلی احتیاط کنم.

الویت شما بازی در کدام‌یک از حوزه‌های
هنری است؟

بستگی به نقش پیشنهادی دارد اما در
مجموع تئاتر را به‌ همه‌چیز ترجیح می‌دهم؛ به‌دلیل این‌که قبله دوم من است و از
پنج‌سالگی وارد این حرفه شدم؛ هر‌زمان بر‌روی صحنه اجرایی انجام‌می‌دهم، احساس می‌کنم
خوشبخت‌ترین فرد، برروی زمین هستم این در‌حالی است که هنوز در مقابل دوربین این حس
را تجربه نکردم.

چه‌چیزی در تئاتر وجود دارد که شما را
نسبت به خودش جذب می‌کند؟

‌در تک‌تک لحظات اجرا بر‌روی صحنه،
اتفاقات بدیع و تازه‌ای رخ می‌دهد به‌گونه‌ای که هر‌شبش با شب‌دیگر متفاوت است و بازیگر
با نقشش، در هر‌سری دچار چالش می‌شود، این مورد به نظر خیلی ارزشمند و مقدس است. امیدوارم
این حس و شعف را مقابل دوربین نیز داشته باشم و این امر تنها با کسب تجربه بیشتر تحقق
می‌یابد.

چه‌زمانی یک بازیگر، موفق و ماندگار می‌شود؟

‌مردم منتقدان هوشمندی هستند؛ صحنه و
دوربین قاضی بی‌رحمی است که یک بازیگر نمی‌تواند به آن دروغ بگوید یعنی بازی خوب
یا بد او را قضاوت می‌کند و افراد بااستعداد و توانمند را در خود ماندگار می‌کند؛ امیدوارم
این اتفاق برای من هم بیافتد.

شما در صحبت هایتان گفتید هنوز آن
اتفاق ویژه برایم رقم نخورد، ضعف این امر را در چه می‌بینید؟

به‌طور‌حتم، من هم به نوبه خودم ضعف‌هایی
در کارم دارم اما به این‌امر واقف هستم که چه بر‌روی صحنه چه در مقابل دوربین تمام
سعی ام را می‌کنم تا بازی خوبی را ارائه دهم و بخش عمده عدم اقبالم در مقابل دوربین،
در این است که متاسفانه در حرفه ما روابط جای ضوابط را گرفته است؛ ما از اواخر دهه‌۷۰
دچار این بحران شدیم و روز‌به‌روز این امر بیشتر شد. با وجود فعالیت تمام خانواده‌ام
در این حرفه، یاد گرفتیم که بدون معرفی و رابطه، روی زانوی خودمان بایستیم؛ ترجیح
می‌دهم روی همین عقایدم پایبند باشم چراکه فکر می‌کنم سختی‌ افراد را بزرگ و با
تجربه می‌کند به‌قول پدرم، صبر ظفر هر دو‌دوستان قدیمند، بر اثر صبر نوبت ظفر آید؛
با این موضوع که شاید آن اقبال و اتفاق ویژه در زمان، مکان دیگری برایم رخ دهد یا
هرگز این چنین نشود کنار آمدم بنابراین همه سعی ام را می‌کنم. معتقدم که ماندگاری
اغلب پیشکسوتان مثل عزت‌اله انتظامی، جمشید مشایخی، پدرم، رضا کیانیان ، بانو
فاطمه معتمد‌آریا و … در عرصه هنر بر‌اساس ضوابط بود و همه این عزیزان از بستر
تئاتر برخواستند و خاک صحنه خوردند.

تا‌به‌حال برایتان پیش آمده است که از
خانواده خود توقع معرفی به نقشی را داشته باشید؟

توقعی نداشتم اما پیش آمده که پیش خودم
بگویم ای‌کاش یک‌راهی برای برجسته شدنم وجود داشت ولی کم‌کم به این نتیجه رسیدم که
برای رسیدن به هدف و ماندگاری در‌آن، باید با تحمل سختی‌ها روی پای خودم بایستم.
شاید خیلی‌ها از طریق روابط به خیلی از جاها رسیدند اما قاعدتا این‌کار درست نیست
چراکه ذات هنر با سفارشی بودن مغایرت دارد.

خانواده‌ شما تا چه‌حد بر‌روی حرفه و
عقاید‌تان تاثیر‌گذار بودند؟

مرحوم پدرم بزرگترین رفیق و استاد من
بوده و خواهد بود و در نبودش مادرم یکی از بهترین منتقدان من است چراکه به‌مدت ۴۰‌سال
با پدرم در تئاتر و سینما همراه بوده و قدرت تشخیص بالایی دارد من در سریال «سر‌دلبران»
با برادرم هم‌بازی بودم. خیلی چیزها از او یادگرفتم و بازهم خواهم گرفت.

کلام پایانی خود را بفرمایید ؟

امیدوارم هنر را به هنر واقعی برگردانیم.


شیبا یاقوتی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است