نگذاریم نوجوانان بزهکار فراموش شوند | پایگاه خبری صبا
امروز ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۰۳
مهرداد غفارزاده:

نگذاریم نوجوانان بزهکار فراموش شوند

مهرداد غفار‌‌زاده که سابقه داستان‌نویسی برای نوجوانان را در سال‌های دور در کارنامه خود دارد، چند سال پیش «گیرنده» اولین فیلم سینمایی خود را ساخت.

مهرداد غفار‌‌زاده که سابقه داستان‌نویسی برای نوجوانان را در سال‌های
دور در کارنامه خود دارد، چند سال پیش «گیرنده» اولین فیلم سینمایی خود را ساخت. سه
سال قبل او به سراغ سوژه‌ای در میان نوجوانان بزهکار رفت و حالا بعد از این مدت، فیلم
او «دریا، و ماهی پرنده» در گروه هنر و تجربه اکران شده است. او در این گفت‌وگو از
دغدغه‌‌هایش برای ساخت فیلم و اهمیت فیلمسازی در مورد نوجوانان بزهکار صحبت کرد.

آقای غفار‌‌زاده کمی در مورد داستان «دریا، ماهی و پرنده» برای ما بگویید
که مخاطب قرار است چه فیلمی را در سینما ببیند؟

داستان این فیلم قصه یک نوجوان ناشنواست که به‌ظاهر بی‌گناه وارد کانون
اصلاح و تربیت می‌شود
و به‌دنبال اثبات
بی‌گناهی خود است، اما چون نمی‌تواند صحبت کند سعی می‌کند این کار را با نقاشی‌‌های
زیبا روی دیوار انجام دهد ولی وقتی به نتیجه نمی‌رسد سعی می‌کند از زندان فرار کند
و این در کنار مشکلاتی است که با فرار خواهرش از خانه به وجود آمده و او سعی می‌کند
همه این مشکلات را در کنار هم حل کنند. امیدوارم مخاطبان این مصاحبه برای دیدن ادامه
این فیلم و پایان جالب آن به سینما بیایند و آن را ببینند.

جرقه اولیه ایده داستان فیلم از کجا به ذهن شما رسید؟

ایده اولیه این فیلم به حدود ۲۵سال
پیش برمی‌گردد یعنی سال
۷۱ که
آن زمان در روزنامه همشهری به‌عنوان خبرنگار و نویسنده مشغول بودم در آن‌جا مسیرم به
کانون اصلاح و تربیت خورد و باتوجه به این‌که در همان دوران مجموعه داستان‌‌هایی برای
نوجوانان منتشر کرده بودم و دغدغه آن‌ها را در ذهن داشتم به آن‌جا رفتم و دیدم روی
در و دیوارهای کانون اصلاح و تربیت پر از نقاشی‌های زیبا و عجیب است که توسط خود بچه‌‌های
زندانی کشیده شده است. تمام نقاشی‌‌ها، خیلی خاص و ویژه بودند و نشانه‌ها و رنگ‌‌های
مخصوصی در خود داشت که ذهنم را مشغول کرد. من گزارشی که برای روزنامه لازم بود و هیچ
ارتباطی به سوژه فیلم نداشت را تهیه کردم اما این نقاشی‌‌ها در ذهنم ماند و ایده‌ای
به ذهنم رسید که یک نوجوان ناشنوا برای اثبات بی‌گناهی خود با تصویر می‌خواهد این کار
را بکند. دو سال بعد از آن تلاش کردم که این فیلم را بسازم و خیلی هم برای آن
دوندگی کردم اما همه با وجود استقبال از طرح و ایده من، برای ساخت آن حمایتی از من
نمی‌کردند تا

این‌که
رفته‌رفته طرحم را کامل کردم و چند سال پیش با آقای پورکیان
برخورد کردم. او باتوجه به این‌که فیلم قبلی‌ام «گیرنده» را دیده بود، تمایل داشت که
با من همکاری کند و من هم طرح این فیلم را به وی دادم که بلافاصله عکس‌العمل مثبتی
از او گرفتم و کار را آغاز کردیم. حدود دوماه نوشتن فیلمنامه طول کشید و پس از آن پیش‌تولید
و درنهایت ساخت فیلم را انجام دادیم.

گروه بازیگران خیلی خوبی را در کنار هم جمع کرده‌اید. آیا باتوجه به این
بوده که فیلمنامه را بازنویسی کردید یا مسئله این بود که جذابیت داستان، این بازیگران
را به پروژه شما جلب کرد؟

من فیلمنامه را بدون این‌که در ذهنم به بازیگر خاصی فکر کنم نوشته بودم،
اما زمانی که در مرحله پیش‌تولید و در زمان انتخاب بازیگر بودیم در روتوش‌های نهایی
که روی فیلمنامه می‌شد کمی به بازیگرانی که صحبت‌های قطعی با آن‌ها کرده بودیم فکر
کردم و اندکی در بازنویسی‌‌ها تغییر به‌وجود آمد، اما این‌گونه نیست که مثلاً یک شخصیت
در بازنویسی نهایی ۱۰۰درصد برای امیرحسین رستمی یا همایون ارشادی نوشته شده باشد
ولی به‌نوعی گوشه چشمی به بازیگران در بازنویسی نهایی داشتیم و دلیل آن هم قطعی نبودن
حضور بازیگران در زمان این بازنویسی نهایی بود.

در سینمای ایران فیلم‌هایی در ژانر دارالتأدیبی ساخته شده‌اند که از نمونه‌های
عالی آن می‌توان به فیلم‌های «گا»(ابوالفضل جلیلی) و «مهر مادری»(کمال تبریزی) اشاره
کرد. زبان فیلم «دریا، ماهی و پرنده» در دهه
۹۰ نسبت به دو اثر دیگری که در دهه‌‌های دیگر
ساخته شده بودند نسبت به برخورد با مسائل روز نوجوانان بزهکار چه تغییری کرده است؟

این سوالی است که فکر کارگردانی که سازنده این اثر هست را به چالش می‌طلبد
تا جایگاه اثر خودش را در تاریخ سینما پیدا کند. فیلم «گال» یکی از فیلم‌های مورد علاقه
من است و اگر دروغ نگویم بر ذهن و روح سینمای من تاثیر گذاشته است و حتی شاید زمانی
که در سال
۷۱ برای
تهیه گزارش به کانون اصلاح و تربیت رفتم تصاویر آن فیلم هنوز در ذهنم بود. فکر نمی‌کنم
هیچ وقت این تصاویر از ذهنم خارج شود. درام «مهر مادری» هم در زمان خودش تاثیر خیلی
خوبی داشت و سکانس‌های احساسی بسیار جذابی در آن فیلم بود. فیلم «تو آزادی» ساخته محمدعلی
طالبی و فیلم «شهر زیبا»ی آقای فرهادی هم در زمینه مسائل نوجوانان در دارالتادیب در
دوران‌‌های خود ساخته شده اما
در هر دوره‌ای ما فیلمی به فراخور حال آن دوره
داشتیم و صحبت‌‌هایی که در هرکدام از این فیلم‌ها مطرح می‌شود نسبت به مسائل روز نوجوانان
بزهکار است. هر کدام در سینما تلنگری به ذهن مخاطبان خود زدند و سعی کردند فیلمی تاثیرگذار
باشند. قطعاً روایت هر کدام از این کارگردانان در زمان ساخت اثرشان با آنچه من در فیلم
خود «ماهی، دریا و پرنده» ساخته‌ام از نظر موقعیت زمان نوع سینما ساختار و شخصیت‌‌ها
تفاوت دارد و خواهد داشت و ساده‌ترین دلیل این مسئله اقتضائات زمان و نوجوان‌‌های آن
زمان است، مثل اینترنت که در زمان فیلم «گال» وجود نداشت درحالی‌که ما در میان نوجوانان
امروز این پدیده‌ها را داریم. از سویی دغدغه‌‌ها و مشغله‌‌های دهه
۷۰ و ۹۰ هم باهم فرق دارند،
بنابراین قطعا داستان‌‌ها روایت‌‌ها و نوع ارائه شخصیت‌‌ها هم می‌تواند متفاوت باشد.
اما از نظر من پایه داستان تمام فیلم‌های دارالتادیبی ساخته شده در طی این سال‌ها با
هم تفاوتی نداشته باشد، اما در شکل ارائه و روایت داستان قعطا تفاوت وجود دارد. شخصیت
اصلی داستان من تا حدی همه‌جانبه‌تر، باهوش‌تر و هنرمندانه‌تر با استفاده از زبان تصویری
قوی‌تری سعی کرده با مخاطب خود ارتباط برقرار کند. برای مثال ما در فیلم «مهر مادری»
هم با استفاده از زبان تصویر بی‌پناهی کودکی را که قهرمان اصلی فیلم است می‌بینیم،
اما این مسئله به‌شکل محدود و در جا‌‌های مخصوصی است ولی در فیلم خود سعی کردم با وجود
استفاده از دیالوگ، بیشتر از زبان تصویری استفاده کنم. عکس‌العمل‌هایی را هم که در
سطح جهان از سوی منتقدان و از سوی مردم در اکران‌های مختلف دیدم همه مثبت بوده و به
نظر می‌رسد توانسته‌ام از امکاناتی که دارم باتوجه به توانایی‌‌ها، استفاده خوبی ‌کنم
و تاثیر کلی و اساسی روی مخاطب بگذارم. تفاوت اصلی این فیلم با نمونه‌‌های قبلی آن
همین زبان است و به نظر من یکی-دو سال دیگر باید فیلمی درباره نوجوانان بزهکار با دغدغه‌‌های
جدید نسل جدید آن‌ها ساخته شود که این بچه‌‌ها به فراموشی سپرده نشوند. چون متاسفانه
بسیاری از آن‌ها فراموش شده‌اند. بسیاری از بزرگسالان بزهکار توانایی دنبال کردن پرونده‌‌های
قضایی خود را دارند اما بچه‌‌هایی که بی‌سرپرست یا بدسرپرست هستند و در کانون‌‌های
اصلاح و تربیت زندگی می‌کنند نه به‌دنبال پرونده خود می‌روند و نه کاری می‌کنند. فقط
در انتظار پایان دوران حبس خود می‌مانند. هرچند که در قوه قضاییه تا حد زیادی از این
بچه‌‌ها حمایت می‌شود. درواقع این دومین کاری است که در ارتباط با کانون اصلاح و تربیت
ساخته‌ام و اولین کارم در این زمینه تله‌فیلمی به نام «روز ملاقات» با بازی پژمان بازغی
بود که در آن از زندانی متعلق به کانون اصلاح و تربیت استفاده کردیم که بسیار خوب و
مناسب نوجوانان بود ولی این نکته را هم بگویم که برای فیلم خودم دکور زندان را به‌صورت
کامل بازسازی کردیم. آن‌جا دیدم که توجه زیادی به بچه‌‌ها می‌شود و نگاهی که به مسئله
آن‌ها بود به این شکل بود که بتوانند مشکلات خود را حل کنند اما همیشه غریب بودن و
تنها بودن نوجوانان بزهکار در ذهن من هست و به نظر من باید مدام به این قشر توجه کنیم
و در موردشان فیلم بسازیم تا از یادمان نروند.

بازیگر اصلی نوجوان فیلم، علی‌اکبر صحرایی، بازی بسیار درخشانی در فیلم
ارائه داد و اصولاً گروه بازیگران فیلم خیلی موفق بودند. بیشتر درمورد صحرایی و
این‌که چگونه او را پیدا کرده‌اید برای ما صحبت کنید.

اولین‌بار که فیلمنامه را به تهیه‌کننده دادم، وی گفت: برای این نقش نوجوان
یک بازیگر را بیاور که بتواند ادای ناشنوایان را دربیاورد. من به‌شدت با این طرح مخالفت
کردم و گفتم: تنها در صورتی این فیلم را می‌سازم که یک بازیگر نوجوان ناشنوا پیدا کنم
و اگر این اتفاق نیفتاد فیلم را نمی‌سازم. ما با پنج آموزشگاه در سطح تهران که با ناشنوایان
فعالیت می‌کنند تماس گرفتیم و دستیاران حدود
صد نفر را انتخاب
کردند که من از آن‌ها تست گرفتم و از میان آن‌ها یک جمع
پنج‌نفره انتخاب شدند. پس از آن طی یکی-دو هفته تمرین و تلاش
برای برقراری ارتباط با این بچه‌ها برای نقش اول به علی‌اکبر صحرایی رسیدم. اوایل این
دغدغه را داشتم که هدایت او سخت باشد و نتواند؛ این اتفاقی بود که در اوایل فیلمبرداری
هم افتاد چون او کودکی بود که تابه‌حال جلوی دوربین نرفته بود و کمترین آشنایی با فضای
سینما نداشت. دانش‌آموز ساده‌ای بود که بعدازظهرها هم کارگری می‌کرد و هیچ اطلاعی
از سینما و فضای آن نداشت از طرفی باید نقاشی هم می‌کشید و تمام این‌ها باعث شد که
۴۵روز پیش‌تولید ما طولانی‌تر شود و مقدار
زیادی هم با او نقاشی کار کردم و هم تلاش کردم ارتباط صمیمانه بین ما شکل بگیرد. اوایل
کار، مقداری سخت بود که منظور خودم را به او بفهمانم اما بعد از ده-پانزده روز انگار
اتفاق عجیبی در او افتاد و دیدم به‌خوبی بدون این که صدای مرا بشنود منظورم را می‌فهمد
و کاری را که از او می‌خواهم انجام می‌دهد و از این مسئله خیلی تعجب کردم، چون
دیگر به‌راحتی آنچه را که از او می‌خواستم انجام می‌داد. وقتی در اولین اکران جهانی
فیلم در جشنواره مسکو شرکت کردیم رئیس هیات‌داوران جشنواره پس از پایان جشنواره و گرفتن
جایزه منتقدان توسط ما، به‌شخصه آمد و از بازی آقای صحرایی و بازی خانم ضیغمی هم بسیار
تعریف کرد. خوشحالی من هنگام کار با صحرایی از این جهت بود که هوش بالایی داشت و بعد
از چند وقت مطالب را به‌خوبی متوجه می‌شد و در کار پیاده می‌کرد و رفته‌رفته کار با
او راحت‌ شد به‌نوعی که با بچه‌های شنوا سخت‌تر می‌توانستم کار کنم تا او که ناشنوا
بود!

با بقیه بچه‌‌هایی که در فیلم نقش بچه‌‌های دارالتادیب را بازی می‌کنند
چه تمرینی داشتید؟

در مورد آن‌ها که حدود ۳۰۰ یا
۴۰۰ نوجوان بودند
باید بگویم زحمت زیادی کشیدیم و باورپذیری ما در این زمینه به اندازه‌ای بود که هر
کسی سر صحنه می‌آمد فکر می‌کردیم بچه‌‌ها واقعاً زندانی هستند. انتخاب آن‌ها خیلی سخت
صورت گرفت اما از همه‌شان راضی بودم که ظرایف رفتاری بچه‌‌های خلافکار را در رفتار
خود آوردند.

حضور آقای صحرایی در کنار بازیگران حرفه‌ای فیلم به چه صورت انجام گرفت
و چگونه با آن‌ها هماهنگ شد؟ آیا در همان دوره
۴۵روزه پیش‌تولید این اتفاق افتاد یا قبل از فیلمبرداری تمرین
خاصی برای این کار داشتید؟

من با کل بچه‌‌هایی که در فیلم هستند و نقش زندانیان نوجوان را بازی می‌کنند
یک تمرین دوهفته‌ای کلی شبیه به تئاتر داشتم که در آن صحنه‌‌های فیلم را تمرین می‌کردیم.
گاهی در این میان در تمرین‌ها شخصیت بچه‌‌ها را باهم عوض می‌کردم تا درنهایت به بافت
زندانیانی که در فیلم می‌بینید نزدیک شویم، پس از این دو هفته تمرین یک هفته روخوانی
با حضور بازیگران حرفه‌ای و بچه‌ها داشتیم و بچه‌ها همان زمان با بازیگران ارتباط برقرار
کردند و وقتی سر صحنه آمدند همه بازیگران حرفه‌ای و بچه‌‌های حاضر در فیلم، ارتباط
خوب و صمیمی باهم داشتند و این فضای صمیمی و دوستانه که در آن مرزی بین بازیگران حرفه‌ای
و دوستان مهربان نبود به وجود آمد و این به ساخت فیلم کمک بسیاری کرد. می‌دانید که
وقتی ارتباطات عاطفی بین بازیگر حرفه‌ای و نابازیگر برقرار می‌شود خیلی مهم نیست که
بازیگر چقدر مشهور است بلکه احساس این دو بازیگر در کنار هم به پیشرفت کار کمک می‌کند.
همیشه ناهار و شام‌‌ها را در کنار هم می‌خوردیم و وقتی می‌خواستیم تمرین کنیم همه باهم
در یک سالن جمع می‌شدیم و این باهم بودن تاثیر بزرگی روی فضای خوب «دریا، ماهی و پرنده»
گذاشت.

علی ظهوری‌راد

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است