جشنواره فیلم فجر دو سال پیش بود که
کارگردانی کار اولی با یک فیلم در ژانر دفاع مقدس با عنوان «چراغهای ناتمام» به
جشنواره آمد. این فیلم با روایت قصهای در حال و هوای امروز ایران و با بازی
متفاوت مجید صالحی این روزها سرانجام پس از دو سال رنگ اکران عمومی را به خود
دیده است. با مصطفی سلطانی؛ کارگردان این فیلم، گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
فیلمنامه فیلم «چراغهای ناتمام» را آقای محسن
جسور نوشتند، چطور شد این فیلمنامه را که بهنوعی در ژانر دفاع مقدس قرار میگیرد برای
ساخت اولین فیلم سینمایی خود انتخاب کردید؟ دغدغه پرداخت به جنگ و دفاع مقدس را
داشتید یا خود قصه جذبتان کرد؟
طرح اصلی فیلم «چراغهای ناتمام» برای خود من بود، در
نزدیکانم کسی را میشناختم که شبیه شخصیت جلال این قصه بود و چنین اتفاقاتی برایش
رخ داده بود اما به هر حال در فرآیند نگارش طرح اصلی و فیلمنامه همه چیز دراماتیزهتر
شد، بعد از نهایی شدن طرح، قرار شد آقای جسور نگارش فیلمنامه را برعهده بگیرند و
حدودا در تمام مراحل ساخت همراه یکدیگر بودیم.
یعنی دغدغه فیلمسازی در ژانر دفاع مقدس را
داشتید؟
بهشخصه سینمای دفاع مقدس را دوست دارم و حتی دو یا سه فیلمکوتاه
نیز با همین موضوع و محوریت ساختم. در آن فیلمها و همین طور «چراغهای ناتمام» به
دفاع مقدس و جنگ پرداختم اما بدون اینکه یک گلوله شلیک شود، داستان این فیلمها برخاسته
از تاثیرات جنگ است و به حواشی و موضوعات مرتبط با آن میپردازد. همه تلاش خود را
به کار گرفتم تا فیلم ضدجنگ نباشد؛ درحالیکه دفاع را مقدس میدانیم اما تاثیرات
آن را نیز نشان دهیم.
به نکته درستی اشاره کردید، در حال حاضر بیشتر
آثار سینمای دفاع مقدس روایتی است از آنچه در خط مقدم اتفاق افتاده است و کمتر پیش
میآید تا با وام گرفتن از دفاع مقدس قصهای در دل فضای شهری و امروزی روایت کنیم!
صحنههای جنگ اگر بخواهد درست و دقیق ساخته شود بسیار
پرهزینه است و متاسفانه سینمای ما نمیتواند بازگردان سرمایه باشد. جز در ساخت
برخی آثار که سرمایه عظیمی وسط گذاشته میشود، در مواردی سرمایه محدودی به ساخت
فیلم جنگی تعلق میگیرد و از آنجایی که سینمای جنگ پروسه تولید عظیمی را طلب میکند
طبیعتا با سرمایه محدود نمیتوان توقع کیفیت و خروجی مطلوب داشت. یکی از دلایل اینکه
در فیلم «چراغهای ناتمام» برای صحنههای جنگ از فیلمهای مستند استفاده کردیم
همین مسئله بود، چرا که فکر کردم هر چقدر هم که من بخواهم صحنهها را واقعی و خوب
از آب دربیاورم اما این امکان وجود دارد که خروجی موفق از آب درنیاید، نمیخواستم
چیزی را بسازم که اشتباه باشد، آنچه از نظر من درست است با این هزینهها محقق نمیشد
و نشدنی بود. در کنار همه این صحبتها من پرداخت به تاثیرات جنگ و حواشی آن را
بیشتر دوست دارم.
در اینکه بازسازی گوشهای از هشت سال دفاع مقدس
کار دشواری است شکی نیست، اما پرداخت به تاثیرات جنگ در قالب یک قصه امروزی هم کار
سختی به نظر میرسد چرا که این چالش وجود دارد که چه چیزهایی گفته شود و چه
چیزهایی نباید گفته شود و حتی خطر شعارزدگی هم وجود دارد!
قطعا از این حیث سختیهای بسیاری وجود دارد اینکه در
جامعه امروز بخواهی چنین قصهای را روایت کنی، اینکه دچار شعارزدگی نشوی، اینکه افراد
جامعه امروز با اثری اینچنینی ارتباط برقرار کنند همگی چالش به حساب میآید،
البته در فیلم «چراغهای ناتمام» مواردی دیگری هم وجود داشت که کار را سختتر میکرد،
ماهیت اثر درونگراست، در طول کل فیلم همراه یک کاراکتر هستیم و باید با ذهن آن
نیز همراه شویم و مخاطب عام را با خود همراه کنیم و… اینها همه کار را سختتر
میکرد.
با این همه چقدر تجربه اولتان برای خود شما
رضایتبخش بود و در ادامه باز هم در ژانر دفاع مقدس فعالیت خواهید کرد، در حال
حاضر نسل جدید فیلمسازان کمتر به سراغ این ژانر میآیند!
در همان سالی که این فیلم در جشنواره فجر حضور داشت سه
فیلمساز کار اولی نیز بودند که فیلمهایشان در همین ژانر بود. نسل جدید فیلمسازان
تمایل به فعالیت در این ژانر دارند اما باید سخت گرفته نشود و به آنها اعتماد
شود. اگر حمایتی وجود داشته باشد خیلی از فیلمسازان نسل جدید دغدغه ساخت فیلم در
این ژانر دارند بهخصوص آثاری که به تاثیرات اجتماعی جنگ نگاه ویژه دارند. فیلمهای
اجتماعی بسیاری ساخته میشود و قطعا نیاز جامعه است اما در طرح موضوعات، ابعاد
دیگری وجود دارد که هنوز به آن بهخوبی پرداخت نشده است و لازم است از فیلمسازان
جوان و دغدغهمند حمایت شود.
یکی از نکات جالب توجه فیلم شما حضور مجید
صالحی در یک قالب و نقش متفاوت است، مجید صالحی بهواسطه کارنامه کاری خود در نظر
همه ما مناسب ایفای کاراکترهای کمدی بود اما در «چراغهای ناتمام» یک شخصیت
ارزشی را ایفا میکند، چطور به چنین انتخاب جسورانهای رسیدید؟
از آنجایی که مجید صالحی بهنوعی یک کمدین است در ابتدا
اصلا به او برای ایفای نقش جلال فکر نمیکردم، در زمان نگارش فیلمنامه گزینههای دیگری
مد نظرم بود که به هر دلیلی محقق نشد. جرقه انتخاب مجید صالحی به فیلم آقای کاهانی
برمیگردد. بازی او را در آن فیلم دیدم، یک شخصیت جدی البته با بارقههای کمدی را
ایفا میکرد همین مسئله باعث شد بهرغم نظر مخالف برخی، فکر کنم که او میتواند
جلال «چراغهای ناتمام» باشد. مجید صالحی بازیگر بسیار باهوشی است و همین هوش او
به کار ما آمد به علاوه اینکه بعد از خواندن فیلمنامه بسیار با فیلم همراه شد. از
خروجی کار رضایت دارم و حتی مجید صالحی در دو جشنواره خارجی برای ایفای این شخصیت
کاندیدای دریافت جایزه شد، درست است که در جشنواره فیلم فجر شاید بهواسطه ذهنیتی
که از قبل از او داشتند اتفاقی نیفتاد اما به نظر من و داوران آن جشنوارههای خارجی
مجید صالحی کاملا از پس این کار بهخوبی برآمده است.
فیلم «چراغهای ناتمام» فیلم ایدئولوژی است و
بیش از آنکه بر مدار قصه حرکت کند بر پایه اخلاق و ایدئولوژی نهفته در آن است،
چقدر با این نکته موافق هستید؟
همه آدمها به یک ایدئولوژی در زندگی قائل هستند و برای
خود خط قرمزهایی را لحاظ کردند و حاضر نیستند از مرزی عبور کنند. همه آدمها میگویند
من هر کاری لازم است انجام میدهم اما این کار را نخواهم کرد، این یعنی برای هر
کسی ایدئولوژیی و خط قرمزی وجود دارد، این مهم را به بستر سینما و قصه آوردیم؛
جلال نویسنده قصه ما نیز حاضر است کارگری کند اما آنچه را که به آن معتقد نیست
ننویسد. سعی کردیم قصه را آنقدر پررنگ نکنیم که ایدئولوژی نهفته در اثر گم شود و
یا ایدئولوژی را آنقدر پررنگ کنیم که قصه از دست برود، به عبارتی دیگر ما روی لبه
تیغ راه رفتیم.
شرایط اکران فیلم «چراغهای ناتمام» تا چه
اندازه برای شما رضایتبخش بوده است؟
حدود دوسالونیم است که در تلاشیم تا فیلم اکران شود و با پخشکنندههای
بسیاری وارد مذاکره شدیم غالبا فیلم را دوست داشتند اما پا جلو نگذاشتند. قرار بود
محرم سال گذشته فیلم اکران شود اما بهیکباره پخشکننده کنار کشید، به هر حال همه
کسانی که در این حرفه کار میکنند میتوانند تصور کنند چنین اتفاقی چقدر ناراحتکننده
و آزاردهنده است. امروز از اینکه این فیلم درنهایت اکران شده است خوشحالم اما
شرایط اکران ما مطلوب نیست. قرار بود عید قربان افتتاحیه اکران ما باشد اما درنهایت
چند روز مانده به محرم این اتفاق افتاد آن هم با تعداد محدودی سالن نمایش و سانسهای
نامناسب. در یکی از سینماها این فیلم بهصورت تکسانس ساعت۱۲ ظهر نمایش دارد حتی
اگر به جای فیلم من یک اثر کمدی هم نمایش داشت باز کسی در آن ساعت به سینما نمیرود.
از سینماهایی که مربوط به بخش خصوصی است نمیشود توقع خاصی داشت به هر حال آنها
بهدنبال نفع خودشان هستند اما سالنهای دولتی چطور؟ فیلمهای کمدی باید باشند و
نیاز جامعه و مخاطب است اما در کنار آن باید آثاری ساخته شود که فرهنگسازی کند و
خیلی چیزها را به یاد ما بیاورد. مدام میگوییم ذائقه مخاطب تغییر کرده. درست است
این مردم پیش از این ذائقه دیگری داشتند اما چه اتفاقی افتاده که به این سمت و سو
رفتیم؟ چرا میخواهیم مردم را مقصر نشان دهیم؟ بیشتر سالنها مربوط به بخش دولتی
است اینکه ما برخی فیلمها را در شرایط وسیعتری به نمایش میگذاریم و سلیقه مردم
را تغییر میدهیم به مردم که برنمیگردد. نهتنها فیلم من بلکه در حال حاضر فیلمهای
دیگری هم روی پرده هستند که دغدغه ایدئولوژیکی را در دل خود جای دادند اما شرایط
اکران مطلوبی ندارند.
ملیکا مومنیراد
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است